سهمی از عشق به قلم راضیه نعمتی
پارت شصت و چهارم
زمان ارسال : ۳۲۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
لبخند تلخی از این همه اتهامات بیاساس بر لب حورا نقش بست و گفت:
ـ من آدمی نیستم که به خاطر احساسات زنونهی خودم باعث جدایی دو نفر بشم. خیلیام خوشحال میشم سجاد با ما زندگی کنه. شاید برات عجیب یا مسخره باشه ولی من اونو به چشم پسر شوهرم نمیبینم. به چشم برادر کوچیک و نداشتهی خودم میبینم. مطمئنم هستم خیلی زود این سوء تفاهما برطرف میشه و سجاد برمیگرده به آغوش خانو
Zarnaz
۲۰ ساله 00عالی بود مرسی راضیه جونم ❤️💋